کد مطلب:329669 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:149

عزاداری برای فاطمه زهرا(س )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

آن روز، چهار ساله گلستان عصمت و عفاف در كنار بستر مظلومه تاریخ (فاطمه زهرا) همراه اسماء بنت عمیس زانوی غم را بغل گرفته و خیره خیره بر چهره تكیده مادر نگاه می كرد.

مادر از او خواست كه نزدیك بستر آید. سپس به او دو امانت گرانبها سپرد و فرمود: ((دخترم زینب ! دو بقچه ای كه به تو می سپارم ، یكی از آنها متعلق به دختر ابوذر غفاری و دیگری مال خودت می باشد، كه در آن پیراهنی است كه مال حسین می باشد. اما بدان هر گاه كه او، این پیراهن را از تو طلب نماید، وقت وصل و همراهی شما سر رسیده و حسین برای شهادت مهیا می گردد.))

فاطمه (س ) رو به اسماء نمود و فرمود: ((من اندكی به خواب می روم . لحظاتی بعد سراغم بیا و مرا صدا نما. اگر جواب تو را ندادم ، برو علی و اولادم را مطلع كن كه زهرا از دنیا رخت بربسته است .))

سپس مشغول خواندن سوره یس گشت : ((یس ، و القرآن الحكیم ...)).

اسماء لحظاتی بعد زهرا (س ) را صدا می زند، اما چیزی نمی شنود و در می یابد كه دختر پیغمبر از دنیا چشم فرو بسته است .

زینب بعد از سكوت مادر با حالت صیحه و گریه خود را بر بدن مطهر او می اندازد و صدا می زند و می گوید: ((مادر! سلام ما را به جدمان رسول خدا برسان . مادر! گویی ما امروز رسول خدا را از دست دادیم . مادر!...))(62)

62-عقيله بني هاشم ، ص 12.